کد مطلب:315259 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

از آثار شگفت توسل به حضرت اباالفضل
آنچه پس از توسل به حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام در عالم رؤیا مشاهده نمودم، تحقق یافت.

در جنگ ایران و عراق زمانی كه بمباران شهرهای ایران به وسیله صدام شروع گردید. از جمله ی این شهرها، شهر قم بود. جهت استخاره به حضرت آیت الله محسنی مراجعه نمودم. ایشان پس از استخاره با قرآن فرمود: تكلیف است، انجام دهید.

لذا به اتفاق اخوی هر دو خانواده عازم روستایی در چند فرسنگی شهر قم شدیم. ساختمان بهزیستی آن روستا را - كه اخوی در آن زمان در اداره بهزیستی



[ صفحه 513]



قم مسؤلیتی داشت - در اختیار گرفتیم و مختصر اثاثی كه همراه برده بودیم، در آنجا به سر بردیم تا ببینیم وضع به كجا می انجامد.

روزی جهت انجام كاری به شهر قم آمدم، در خیابان ساحلی رودخانه، نزدیك حرم حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام به جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای باقری برخورد كردم. چون ایشان همكار فرهنگی و از علاقه مندان به مسجد جمكران بود و سال ها رفاقت داشتیم.

او توصیه فرمود كه برای خاتمه یافتن جنگ باید به حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام توسل یافت. بدین طریق كه با دو ركعت نماز معمولی به گونه ای كه بلافاصله پس از پایان نماز 133 مرتبه ذكر «یا كاشف الكرب عن وجه الحسین علیه السلام اكشف كربی بحق أخیك الحسین علیه السلام» بگوییم و ملتجی به آن بزرگوار شویم كه - ان شاء الله - فرجی خواهد شد.

چون وضع در حالت عادی نبود، لذا به سرعت خداحافظی نمودم و راهی روستا شدم. در آنجا شب هنگام پس از آن كه همگان خوابیدند، مشغول آن دستور شدم، دو یا سه شب آن دستورالعمل را تكرار نمودم. در شب اول یكی از بستگان میهمان بیدار شد و مرا مشغول ذكر و دعا دید.

پس از جست وجو و استفسار متوجه موضوع شد و گفت: جنگ به این عظمت را می خواهی با دو ركعت نماز و تعدادی ذكر به پایان بری؟

عرض كردم: با توكل به خدای بزرگ ادامه می دهم، لذا در شب دوم یا سوم بعد از نیمه های شب و انجام توسل در عالم رؤیا مرحوم والد خود را - كه ملبس به لباس روحانیت و از خادمین و مادحین حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و اساتید تعلیم خط آموزش و پرورش بوده است و سید عباس نام داشت - با قامتی بلندتر از گذشته و وقاری بیشتر دیدم كه از محلی شبیه به محل امامزاده های فعلی بیرون می آمد، بلافاصله پس از سلام دست ایشان را بوسیدم، در حالی كه اشك شوق



[ صفحه 514]



جاری بود، در معیت ایشان به طرف شهر در حركت شدم. هوا بسیار تاریك و ظلمانی بود.

در این اثنا هواپیماها سر رسیدند و اطراف شهر را در نقاط مختلف بمباران كردند كه دود غلیظ سفیدی در هر نقطه ای كه بمب می افكندند، ظاهر می شد و از فاصله ای تقریبا چند كیلومتری به عینه می دیدم. پس از بمباران دفعتا ستارگان در آسمان ظاهر شدند و اندكی بعد سرخی خورشید در حال تظاهر و جلوه گری شد.

از این منظره بسیار مسرور شدم، ناگهان نگاهم به چاقوی زیبای كوچكی منقوش، شبیه چاقوی قلم تراشی افتاد كه در زمان حیات والد معظم جهت تعلیم خط دانش آموزان به كار می برد، این چاقو را در دست ایشان مشاهده نمودم كه به این حقیر مرحمت فرمودند.

افزون بر این یك شیشه عطر بسیار خوشبویی مدهوش كننده، شبیه ظرف عطریات عطاران به این جانب اهدا نمودند و به دنبال آن انگشتری عقیق در انگشتان ایشان كه از تلألو خاصی برخوردار بود، نظرم را جلب نمود.

عرضه داشتم: این انگشتر را هم به من بدهید و دست بردم و از انگشت والد معظم خود بیرون آوردم و به دست كردم.

در همین حال كه هوا روشن بود خود را در شهر دیدم و از مرحوم والد هم دیگر اثری ندیدم. از خواب بیدار شدم فهمیدم كه همه این موارد را در عالم رؤیا مشاهده نموده ام. ساعت را نگاه كردم، 30 / 2 بامداد بود. در همین موقع مجددا آن فردی كه از اقربا و میهمان بود، بیدار شد.

عرض كردم: بالاخره نتیجه حاصل شد، فقط بدان كه به زودی جنگ خاتمه خواهد یافت.

گفت: آیا خواب دیده ای؟



[ صفحه 515]



گفتم: بلی، ولی بعد از حصول نتیجه و تا اعلام آتش بس رؤیا را بیان نخواهم كرد و آگاه باش كه دو ركعت نماز و آن اذكار نتیجه مطلوب را به دست داد و عظمت آن بزرگوار را بیشتر درك خواهی نمود.

این گفت وگو گذشت. در نیمه های شب بعد از رؤیا هواپیماها آمدند و از هر بار بیشتر شهر را بمباران كردند و رفتند، ولی یكی دو شب بعد از بمباران در نیمه های شب، اخوی با شنیدن خبری از رادیوهای خارجی - كه استفاده می نمود - از اتاقش بیرون آمد، با خوشحالی تمام مرا صدا كرد: داداش! جنگ تمام شد، اعلام آتش بس گردید.

تا این كه صبح هنگام با شنیدن این خبر سیل آسا ماشین ها از روستاهای مختلف به طرف شهر در حركت شدند و به همراه همگان به ذیل عنایات خاصه آن بزرگوار از كرامت و بركات و دعای خیر آن سپهسالار و علمدار كربلا برخوردار گردیدند.

العبد المذنب سید محمدتقی شریفی، بازنشسته آموزش و پرورش استان قم